۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه
نوشتن در اين روزها خيلي سخت است.زماني كه تصميم به نوشتن مي كني هزاران موضوع پر از گره در مقابلت ظاهر مي شوند و تو نمي داني به كدام مسئله بپردازي.
روزها را در سكوت پر تلاطم مي گذرانم؛وقتي از بزرگان نا اميد مي شوم به كودكان پناه مي برم.
جمله يك دختر دوازده ساله كه در دفتر خاطراتش نوشته بود با عث شد تا يكي از گره ها باز شود.
-وقتي غمگين هستم احساس مي كنم به مانند غنچه اي هستم كه دلش نمي خواهد باز شود.
ما هم غمگين هستيم ولي مي توانيم به مانند اسماء و ضحي از پس سياهي ها نقاشي هاي رنگي بكشيم؛ خود و ديگران را شاد كنيم.
تنها دليل نقاشي هاي پر از رنگ اميد است. اميد به پيروزي و شادي كه در انتظار آن هستيم.
نوشته شده توسط نگار تقي زاده/ده شهريور هشتاد و هشت
نقاشي ها به ترتيب ضحي پسران و اسماء مير اسماعيلي



برچسب‌ها:

1 Comments:
Blogger animavaman said...
بقول شيبوسيكا كاملا تصادفي بود داشتم بلاگررازيرورومي كردم كه وبلاگ شما امد نوشته چاپ شده اي ازشما نخونده ام ولي نوشته هاي دردمندت را حالادارم هيجي مي كنم موفق باشي وقت كردي يه سري به باغ بزن شايد گره ابروهات باز بشه شايدهم ....