۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه
کوررنگی


این روزها نه تنها از تو می خواهند کور باشی بلکه باید کوررنگ نیز باشی. وقتی تمام تلاشت بر این است که مردم را با رنگها آشنا کنی و رنگ را به زندگی آنها بازگردانی، این روزها سعی می کنند آنرا از تو بربایند. واقعا دیگر نمی دانم از کدامین درد بنویسم که این دردها فقط همین جا وجود دارد.با یک برچسب
Made in iran
دیگر این اتفاقات مرا یاد هیچ فیلم یا داستانی نمی اندازد چون در هیچ جای دنیا مانند ما از دردهای بی مورد ناله نمی کنند. و این روزها خیلی شاد بودیم که بحث داغ رنگها نیز به آن اضافه شد.
و ما هنوز به تماشا نشسته ایم. اگر زمانی ازشعر دهانت را می بویند شاملو دور بودیم،امروز دیگر از آن نیز گذشته ایم. درد ما دیگر در شعر نمی گنجد.
ترا جریمه می کنند اگر پیرهنت رنگی باشد. چطور می توان برایش شعر نوشت.تنها می شود برایش گریست و آنرا به کوله پشتی ات که از بدو تولد به تو هدیه می دهند گذاشت و منتظر ماند و منتظر ماند تا چه روزی و چه کسی..
یک تیر هشتاد ونه

برچسب‌ها:

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه
ماهي به نام خرداد

خرداد، ماه عجيبي است. ماهي پر از اميدها و نا اميدي ها.شايد بشود برايش شعر گفت يا داستان نوشت و حتي برايش گريست.
هركسي تعبيري از آن دارد. بعضي ها به گذشته مي نگرند و به حال، بعضي ها فقط به حال مي نگرند و براي تماشاي فوتبال جام جهاني و يا رفتن به مسافرت، خرداد متفاوت تر از ماه هاي ديگر است.
اگر پشت هر دري بايستي قصه هزار و يكشب مي شود.ديشب برنامه اي را مي ديدم كه مرا بيشتر از اين ماه مي ترساند. حقيقت ها بيشتر از ما ه هاي ديگر از بين مي رفتند و به دروغ ها مي پيوستند و دروغ ها جايش را به ايماني مي دادند كه ترا وادار مي كرد آنرا باور كني.
يك لحظه از خود پرسيدم اگر باور كني كه مي كنند چه آسان مي شود پذيرفت. فقط كافي است ديده هايت را از ذهنت پاك كني و تصوير هايي كه برايت نشان مي دهند را بپذيري و ديگر تمام است. در طول برنامه به ياد رمان ميرا كريستوفر فرانك بودم. وقتي آنرا خوانده بودم يك نوجوان محسوب مي شدم و داستان برايم فقط يك داستان بود ولي حالا تمام كتاب ها و فيلم ها،اردوگاههاي آشويتس،هيروشيما،ناكازاكي، آفريقاي هميشه گرسنه و تمام تصويرهاي تاريخ در من زنده مي شوند.
حالا كه دارم مي نويسم بيست و دوم خرداد است. جمله اي در دفتر روزانه ام نوشته بودم كه من به دوستي گفتم : وقتي اتفاقي مي افتد درباره آن صحبت مي كنيم و اگر نيفتد درباره آن صحبت نخواهيم كرد و او در جواب گفت: كدام اتفاق؟
گفتم: هر آنچه كه در گذشته بوده و در حال است.
گفت: گذشته ها كه گذشته و در حال اتفاقي نيست.
همين. چه ساده مي شود زندگي كرد. آواز پرندگان را مي شنوي اي دوست؟
بيست و دوم خرداد هشتادونه

برچسب‌ها: