۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه
برای یک دوست



از رنجی خسته ام که از آن من نیست
بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست

با نامی زیسته ام که از آن من نیست
از دردی گریسته ام که از آن من نیست

از لذتی جان گرفته ام که از آن من نیست
به مرگی جان می سپارم که از آن من نیست

احمد شاملو/ازمجموعه باغ آینه

بیست و نهم اردیبهشت هشتادونه

برچسب‌ها: