۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه
خانه هنوز سياه است

نوشته ای که پیش رو دارید یادداشتی بر بابا باغی است که بر خلاف نامش باغ نیست،جذامخانه است.
بیشتر مردم درباره بیماری جذام و علت ابتلا به آن بی اطلاع هستند و تعدادی به کمک فیلم فروغ فرخزاد با جذام آشنایی دارند.
نکته ای که باید گفته شود این است که بیماری جذام ریشه کن شده و کسانی که در بابا باغی زندگی می کنند یا سالمند محسوب می شوند یا به خاطر نگرش و باور اشتباه مردم در آنجا ماندگار شده اند.
یکی از دلایلی که باعث شد بنویسم این بود که مردم بعد از گذشت سالها و با از بین رفتن بیماری هنوز هم از پذیرفتن آنها به عنوان شهروند امتناع می کنند.
تا کی قرار است کسی به دلیل داشتن ظاهری که پسند ما نیست دور از ما و به عنوان شهروند درجه دوم زندگی کند.
باور و نگرش مردم با گذشت سالها تنها چند درصد ناچیز تغییر کرده و همین باعث می شود فرزندانی که در بابا باغی بزرگ می شوند با مشکلات ادامه تحصیل و اشتغال مواجه شوند؛و نه تنها یک نسل بلکه بقیه نسل ها به علت نام جذام از زندگی محروم بمانند.
در سفری که به آنجا داشتم چیزی که باعث آزارم شد همان حد و مرزهایی بود که در فیلم خانه سیاه است به چشم می خورد. سیاهی که هنوز هم بر وجود مردمش سنگینی می کند و هر بار درها بسته می شوند و آنها را جا می گذاریم.
اگر کسی بدون در نظر داشتن زمان ساخت، فیلم را ببیند مطمئنا همان نگاه و تفکر امروزه را نسبت به آنها خواهد داشت.شاید برای ما زمان مهم نباشد ولی برای ساکنان آنجا به مثابه زندگی است که از دست داده اند و دیگر نمی خواهند نسل های بعد تباه شوند.
آیا از خود سوال کرده ایم که فیلمساز تنها به دلیل متفاوت بودن سوژه به آن پرداخته یا فیلم قرار بود هدف دیگری داشته باشد؟
هدفی به مانند از میان برداشتن مرزها و تحول نگرش به انسانهایی که زمانی با باکتری باسیل زندگی کرده اند.
وقتی قدم در سالنی می گذاری که از سالمند ها مراقبت می کنند همان ترس قدیمی را در چهره شان می بینی.انگار مرزی بین ما و آنها وجود دارد که باعث می شود از دور نظاره گر باشیم و بیشتر اوقات آنها را از یاد ببریم.
همان دوربینی که زمانی قرار بود آنها را با مردم آشتی دهد حالا از وجود آن می ترسند؛چرا که ممکن است کسی صورت یا دست آنها را ببیند و دیگر به سراغشان نرود.
نیازی نیست حرفی بزنند تا به عمق کاری که انجام می دهیم پی ببریم.یک انسان را به دلیل نگرش شخصی از جامعه طرد کرده و به کنجی هدایت می کنیم.
نمی دانم چند نفر این نوشته را خواهد خواند و یا چند نفر تصمیم رفتن به بابا باغی تبریز را خواهند داشت؛این بار سعی کردم به عنوان کسی که بیرون از آنجا زندگی می کند بدون دوربین و گرفتن عکس درباره ساکنان بابا باغی بنویسم و بگویم دیگر وقت آن رسیده-و حتی سپری شده- که حد و مرزها را از میان برداریم ،نگرش خود را تغییر دهیم-شاید تغییر نگرش مستلزم زمان باشد- و آنها را به عنوان شهروند در میان خود جای دهیم.

بابا باغی مانند هر ارگان دیگر نیاز به کمک های مادی و معنوی دارد. مشكلات عمده اي كه بابا باغي با آن مواجه است عبارتند از:مشكلات مالي ادامه تحصيل فرزندان،اشتغال فرزندان بيكار،تعميرات اساسي ساختمان ها ي مسكوني.
شماره حساب مركز90018 بانك صادرات شعبه باغ گلستان تبريز كمك به مجذومين جهت دريافت كمك هاي نقدي و انبار واقع در اين مركز براي دريافت كمك هاي نقدي و غير نقدي اعلام آمادگي مي نمايد.
تلفن بابا باغي با پيش شماره0411: 2692332- 2692322
تلفن فكس:2692320
چاپ شده در مجله شوكران شماره سي وشش و سي هفت،اسفند هشتادوهشت

برچسب‌ها: